آشنایی با کودک درون

امروزه همه ما در رابطه با کودک درون خیلی شنیده ایم امروزه در مورد کودک درون خیلی کتاب نوشته شده کارگاه برگزار شده ومی شود ودر مورد کودک درون خیلی صحبت می شود اما صبحت کردن در مورد کودک درون یک بحثِ تجربه آگاهانه کودک درون به صورت حضوری،زنده و حقیقی بحث دیگری است.
هرکدام از ما داستان شخصی زندگی خودمون را داریم که تحت شرایط محیط پیرامون ما و افرادی که با آنها در ارتباط بوده ایم شکل گرفته است و کودک درون تمام این تجربیات و خاطرات را در خود نگه می دارد و بر روی زندگی ما تاثیر بسزایی دارد.
در زندگی ما برای رسیدن به هر خواسته،آرزو وهدفی کودک درون ما نقش بسزایی دارد. در واقع بسیاری از تصمیمات ما در بزرگسالی نتیجه همان تجربه های کودکی ماست،بنابراین باید کودک درون خودمان را مورد بازبینی قرار بدهیم و اگر کودک درون را نادیده بگیریم وبهش توجه نکنیم محکوم به چرخه تکرار هستیم و انتخاب های اشتباه را تکرار کنیم.
کودک درون برای خیلی از افراد بزرگسال مفهوم مبهم و ناشناخته ای است. تقریبا تمام افراد بزرگسال جهان در دوران کودکی خود آرزوهای بسیار و سرشار از رویاهای دور و دراز و حتی دست نیافتنی داشته اند. اکثر این آرزو ها و رویاها تحت تاثیر باید و نبایدهای والدین و اطرافیان بزرگسال کودک، سرکوب شده اند. توقع افراد از خودشان و از زندگیشان پایین آمده و اسیر جهان روزمره شده اند. برقراری ارتباط دوباره و فعال کردن کودک درون ابزار قدرتمندی است که شما را از این روزمرگیها و تنشهای روانی رها میکند. روانشناسان تلاش میکنند تا با تکیه بر این بخش وجودی، تغییرات شناختی و رفتاری زیادی را در انسان ها ایجاد کنند. وشما میتوانید با مشاوره از متخصص حرفه ای ویا شرکت در دوره های آموزشی به ابعاد ناشناخته وجود خود و کودک درونتان پی ببرید.
کودک درون کیست؟
بحث کودک درون مفهومی عمیق دارد که در همه انسان های بزرگسال وجود دارد. این کودک درون، برلحظه حال و امروز شما تاثیرگذار است و حتی گذشته شما را نیز گاهی زنده کرده وبیادتان می آورد. کودک درون منبع خلاقیت و سر زندگی است. بسیاری از مشکلات عاطفی که ریشه در سرخوردگیها و حوادث کودکی دارند و بسیاری از افکار منفی که به سراغتان میآید، به وسیله ایجاد رابطه با کودک درون برطرف میشوند.
تا هفت سالگی ذهن ما نسبت به اتفاق های و واقعیت های پیرامون ما شدیدا حساس بوده و بسیار مهم است که چه تجربه هایی را تا آن دوران پشت سر گذاشته باشیم. سپس بر اساس آنها تصمیم گیری و انتخاب خواهیم کردکه چگونه در زندگی خوب به نظر برسیم و به بقا خود ادامه دهیم.
تجربه های بعدی ما هم بر این اساس یش رفته و باورهای اولیه شکل گرفته ما را تقویت می کند. در واقع بخش زیادی از تصمیم ها و انتخاب های ما دربزرگسالی از همان تجربه های دوران کودکی نشئت می گیرد.بنابراین این امر مهم و حیاتی است که کودک درون خود را به همراه تجربه ها و خاطراتی که دارد مورد بررسی مجدد قرار دهیم. اگر از کودک درون خود فرار کنیم مجبور هستیم که همان اشتباهات گذشته را تکرار کرده و به باورهای غلط شکل گرفته از دوران کودکی ادامه دهیم.
ما نمیتوانیم به راحتی پیش نویس هایی را که از زمان کودکی نوشته ایم را تغییر داده و ویرایش کنیم چون سالها به آن پایبند بودهایم و مسائلی بودهاند که باعث محافظت ظاهری ما از عوامل خطر شناخته می شدند بنابراین به راحتی دور ریخته نمی شوند.
در درون ما کودکی است که نیاز به توجه،درک و حمایت ما دارد و بر اساس تجربه های خود، به طور غیر مستقیم رفتارهای ما را کنترل می کند. مهم نیست شما چند سال دارید و چه سمتی دارید. ممکن است رئیس یک شرکت بزرگ باشید و اطلاعات بالایی داشته باشید ولی از اینکه یکی از کارمندان های شما سر جلسه خمیازه بکشد شدیدا عصبانی شوید و کودک درون شما حس کند با کاری که آن کارمند کرده به شما بی احترامی شده چون وقتی کودک بودید هم والدین شما وقتی نمیخواستند توجهی به حرفهایتان کنند خمیازه سر می دادند.
شاید بخواهیم ندای کودک درون خود را توسط الکل یا مواد و یا پرخوری و رفتارهای ناسالم دیگر خاموش کنیم ولی اینها تنها مسکن های موقت هستند و پس از مدتی دیگر جوابگوی فریادهای بلند کودک درون شما که عاجزانه می خواهد نیازهای خود را بیان کند نخواهد بود.
بسیاری از افراد به اصطلاح بزرگسال، بههیچوجه فردی بزرگسال و بالغ بهشمار نمیآیند. بیشتر ما پا به دوران بزرگسالی میگذاریم، اما با تعریف روانشناسی اصلا بزرگ نشدهایم. بزرگسال واقعی کسی است که مسئولیتهای خود را نسبت به کودک درونش بشناسد، بپذیرد و برای انجام آنها متعهد شود؛ در واقع بزرگسال کسی است که مسئولیت کودک درون خود را بهعهده بگیرد و به آن عشق بورزد. در بیشتر بزرگسالان، چنین شرایطی هرگز دیده نمیشود. کودک درون بیشتر آنها، مطرود و محبوس و تنها میماند. علت این است که جامعه به ما حکم میکند که بزرگ شویم و رفتارهای کودکانه را کنار بگذاریم.
نشانه های کودک درون زخمی و آزرده
چنانچه کودک درون شما دچار آسیب و آزردگی شده باشد در این صورت حالاتی مثل اعتماد به نفس پایین، دمدمی مزاج بودن، عدم تعادل عاطفی، پرخوری یا کم خوری، خودآزاری یا دگرآزاری، مشکلات جنسی، مشکلات هویتی، مشکل در ایجاد روابط اجتماعی و پیدا کردن دوست، حس قربانی بودن، عدم اعتماد به دیگران، دروغ گویی شدید، عدم مسئولیت پذیری یا برعکس آن یعنی مسئولیت پذیری بیش از حد، اعتیاد، وابستگی به دیگران، حساسیت و زودرنجی و … ممکن است بسته به آسیبی که دیده باشید مشاهده شود.
روانشناسان بر این باورند اگر کودک درون شما آسیب دیده باشد یا نقش او در وجود شما کمرنگ باشد، میل به افسردگی افزایش پیدا میکند و کم کم زندگی بی رمق و بی نشاط خواهید داشت.
حتی بیشتر بیماریهای روحی و روانی مثل اعتیاد و بیخوابی و انواع اضطرابها و افسردگیها که از بی توجهی به کودک درون ناشی میشود را میتوان با کمک احیای کودک درون قابل درمان دانست.
از پیامدهای منفی بی توجهی به کودک درون میتوان گفت:شما یاد نمی گیرید چگونه از زندگیتان لذت ببرید.
حتی بلد نیستید با بچههای خود تان چطور رفتار و بازی کنید و اصلاً حوصله ندارید با کودک خود صحبت کنید چه برسد به بازی کردن.
اگر کودک درونتان را سرکوب کنید، نمیتوانید مدیریت استرس داشته باشید. نمیتوانید آنطور که دلتان میخواهد به آرزوها واهدافتون برسید ویا ممکن است به اهداف والایی برسید اما همچنان از زندگی لذت نبرید.
وقتی میبینید که بیماریهای روحی و جسمی مدام به سراغتان میآید حتماً به این نکته توجه داشته باشید. کودک درون خود را مدفون کرده اید و بی توجهی به کودک درونتان باعث این مسائل و مشکلات شده است.
راه های درمان کودک درون
کودک درون شما هر چه قدر هم که آسیب دیده و رنجور باشد قابل شفا است و هنوز در وجود شما زنده است و نسبت به واکنشهای شما حساس است.
برای بسیاری از افراد توجه به خواستهها و شنیدن دردهای آنها راحتتر از توجه به کودک درونی است که سال هاست آنها را صدا می زند. شاید آنها یاد نگرفتهاند که چگونه با کودک درون خود ملاقات کنند و دردهای آن را شفا دهند. مهمترین و موثرترین فردی که میتواند کودک درونتان را شفا دهد خودتان هستید پس منتظر عوامل و شرایط بیرونی نباشید و خودتان با پذیرفتن مسئولیت دوباره کودک درونتان زمینه درمان و نجات او را فراهم کنید تا بتوانید به زندگی خود تعادل و شادمانی ببخشید.
نگذارید کودک درون تان بزرگ شود
برای اینکه بتوانید شادو سر زنده باشید نگذارید کودک درون شما بزرگ شود و همیشه آن را فعال و پویا نگه دارید .کشف دوباره ویژگی های کودکی تان می تواند زندگی الان شما را بسیار شادمانه تر و مفرح تر کند زیرا کودک درون، بخش شاد درون شماست که به شما انرژی و انگیزه و نیروی حیات می بخشد.
در لحظه غرق شوید، نه در گذشته یا آینده
بسیاری از افراد همزمان چند کار را با یکدیگر انجام می دهند و به همین علت تمرکز زیادی روی کارهای خود ندارند اما اغلب کودکان یک کار را انتخاب می کنند و تا آن را تمام نکنند سراغ کار دیگر ی نمی روند وهمه تمرکز و توجه خود را صرف آن کار می کنند تا از آن لذت ببرند و موجب شادی عمیقشان شود.
خجالت نکشید
از کودکان یاد بگیرید و مثل آنها با دیگران راحت برخورد کنید اما این راحت بودن به این معنا نیست که با آنها بی محابا و نامناسب رفتار کنید و ناهنجار رفتار نمایید بلکه باید همانگونه که با آنها راحت هستید شخصیت خود را حفظ کنید.
احساسات دوران کودکی تان را باز آفرینی کنید
احساسات، خاطرات، رفتارهای پدر ومادرتان و بزرگسالان اطرافتان و یا هر چیزی که از آن دوره زندگی تان به یاد دارید را یادداشت نمایید.
شاید بایتان مضحک باشد ولی هر چه احساسات و اطلاعات بیشتری از دوره کودکی تان جمع آوری کنید با کودک درون تان راحتر ارتباط بر قرار خواهید کرد.
نامه بنویسید
برای کودک درون خود نامه بنویسید. تجسم کنید یک پری دریای مهربون رنگین کمانی هستید و می خواهید کودک درون خودتون رو به فرزند خواندگی بپذیرید و عشق ومحبت خودتون را نثار وجودش کنید.
وقت بگذارید
برای کودک درون تان وقت بگذارید واوقات خوبی را با او بگذرانید طوری که کودک درونتان احساس امنیت، مراقبت و درک شما را حس کند.
در این بین اگر احساساتی شدید کاملا طبیعی است. به خودتان اجازه گریه کردن بدهید و با شهامت احساس واقعیتان را ابراز کنید.
از زبان کودک درونتان نامه برای خودتان بنویسید.
اگر راست دست هستید با دست چپ و بالعکس (دست غیر تخصصی تان) از طرف کودک درونتان برای خودتان نامه بنویسید.
مرحله بعد دردی هایی که توسط کودک درونتان بیان شده را با یک فرد متخصص در میان بگذارید.یک درمانگر متخصص میتواند بسیار برای شما و درمان کودک درونتان کمک کننده باشد و با دلسوزی احساساتتان را تایید کند.
شناخت و مراقبه با کودک درون
در مکانی آرام بنشینید یا دراز بکشید و تصور کنید میخواهید کودک درون خود را ببینید.
که او چند سال دارد؟
چه شکلی است؟
کنجکاو؟ مزاحم؟
کمرو یا خجالتی است؟
شکایت دارد یا هیجان زده است؟
به چیزی نیاز دارد؟ میخواهد او را بغل کنید؟
گریه می کند؟ منزوی است؟ قهر است؟
او را کامل با جزئیات ببینید و برانداز کنید سعی کنید با محبت کامل او را بغل کنید و نوازشش کنید اگر نخواست که با شما ارتباط بگیرد اصرار نکنید و به او فشار نیاورید ازش عذرخواهی کنید و به او بگویید باز به دیدنش می روید.
در این زمان ارتباط با کودک درونتان کامل شده، با او خداحافظی کنید و به او قول بدهید دوباره به دیدنش خواهید رفت حالا روی تنفستان تمرکز کرده و به آرامی چشمهایتان را باز کنید.
از این به بعد باید تواناییهای اعتماد کردن به دیگران، عدم انکار تواناییهایتان، مقابله با احساس ترس برای انجام کارهای جدید و.. را پرورش دهید.
زیرا نادیده گرفتن این نیازها میتواند موجب ایجاد آسیبهای جدیدی در ارتباط با کودک درونتان شوند.
گردآوری :آکادمی راه طلایی